۵ مطلب در مهر ۱۳۹۸ ثبت شده است

هری پاتر

دلت به حال مرده ها نسوزه هری، نگرانِ زنده ها باش مخصوصا اونایی که بی عشق زندگی میکنن ! (آلبوس دامبلدور)

نویسنده جی کی رولینگ

  • ستایش :)
  • شنبه ۲۷ مهر ۹۸

فندوق

فندوق قشنگم heart

با اینکه حتی یکبار هم ندیدمت ولی هر روز بیشتر از دیروز دوست دارم .حس عجیبیه که احساس میکنم دلم برات تنگ شده با این حال که هنوز ندیدمت. احتمالا کلی ذوق میکنی وقتی یه روزی بفهمی یه زمانی یکی از بزرگ ترین آرزو های خالت بودی. فندوق خاله حرف زدن با تو، حس کردن تکون خوردن های تو، حتی دلتنگی برای اومدنت هم یکی از بهترین حس های دنیاس. البته بماند که اون اولا خیلی از دستت کفری بودم چونکه من خواهرمو مثل جونم دوست دارم و وقتی میبینم داره درد میکشه حاضرم هر کاری کنم که حالش بهتر شه و از الان بهت بگم که حواست باشه که خواهرمو  اذیت نکنی چون در اون صورت عواقبش با خودته frown

و باید بگم که تا حالا چندین و چند بار باهات حرف زدم اما هربار با شوق بیشتر و هر بار بهت گفتم پس کی میای؟؟

و  اینو بدون که توی این دنیا کلی آدم خوب و کلی آدم بد هست ولی دلت قرص مگه ممکنه خاله ستایش بذاره آب تو دل فندوق تکون بخوره؟؟؟smiley

تا وقتی من هستم از هیچی نترس فندوقک خالهheart

دیروز مامانت گفت دل تو دلش نیس که ببینتت.

اینجا آدمای زیادی هستن که لحظه شماری میکنن ببیننت مثل من blushsmileyheart

خاله شدن یکی از بهترین حس های دنیاس که من برای هر دختری آرزو میکنم :)


 

نامه ای به سپهر ( همون فندوق خودمون) 

  • ستایش :)
  • شنبه ۲۷ مهر ۹۸

هری پاتر

مسلما این اتفاق دارد در ذهن تو می‌افتد، اما چرا باید به این معنا باشد که واقعی نیست؟ (آلبوس دامبلدور)

نویسنده جی کی رولینگ


  • ستایش :)
  • پنجشنبه ۱۸ مهر ۹۸

اگر عشق نبود

از غم خبری نبود اگر عشق نبود
دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود

بی رنگ تر از نقطه ی موهومی بود
این دایره کبود اگر عشق نبود

از آینه ها غبار خاموشی را
عکس چه کسی زدود اگر عشق نبود

در سینه ی هر سنگ، دلی در تپش است
از این همه دل چه سود اگر عشق نبود

بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود؟
دل چشم نمی گشود اگر عشق نبود

از دست تو در این همه سرگردانی
تکلیف دلم چه بود اگر عشق نبود

heartheartheart

از قیصر امین پور

 

به عشق نوجوانی اعتقاد دارید؟؟؟

  • ستایش :)
  • پنجشنبه ۱۸ مهر ۹۸

خداحافظی

به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد
لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد
با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس، هیچ کس اینجا به تو مانند نشد
هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد
خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!

از: فاضل نظری

  • ستایش :)
  • پنجشنبه ۱۸ مهر ۹۸
پیوندهای روزانه